اخبارشما

بیوگرافی هانیه توسلی بازیگر از تئاتر تا جلوی دوربین با عکس شخصی و ناگفته ها از ازدواج و همسرش تا ماجرای تجاوز به او را می خوانید.

به گزارش شمانیوز: هانیه توسلی متولد 14 خرداد 1358 در همدان بازیگر سینما ، تلویزیون می باشد.فارغ التحصیل لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد تهران است که جز بازیگری به شدت به عکاسی و نقاشی علاقمند است و عاشق گربه می باشد.

خانواده

پدرش مرحوم نادر تقی توسلی سرهنگ ژاندارمری و مادرش خانه دار بود ، چهار خواهر نیز دارد و می گوید دوران کودکی بسیار شادی داشتم.خواهر بزرگ هانیه بنام «هما» مدتی در یک مجله منتقد بود و حالا کار ترجمه می کند ، خواهر دیگرش «مهسا» جراح مغز و اعصاب می باشد.یک خواهرش بنام «هدیه» در آمریکا زندگی می کند و خواهر کوچکش تحصیلکرده رشته طراحی شهری است.

 

از تئاتر تا دستیاری

تئاتر را به شکل غیر حرفه ای از سال 1374 وقتی 16 ساله بود از همدان شروع کرد تا اینکه سال 1378 در 20 سالگی بعد از قبولی در دانشگاه راهی تهران شد.کنار تحصیل بعنوان دستیار کارگردان در فیلم «آخر بازی» به کارگردانی همایون اسعدیان همکار داشت.

 

دانشگاه و اساتید

دانشگاه خیلی در شکل گیری سلیقه و فکرم تاثیر نداشت با این وجود من در دانشگاه دو استاد خوب بنام نغمه ثمینی و آقای محمد چرمشیر داشتم.

 

بازیگری حرفه ای

در سال 1379 زمانی که بعنوان بازیگر در جشنواراه تئاتر تبریز حضور داشت توسط نصرالله قادری (کارگردان) که داور جشنواره بود برای بازی در تئاتر «پدر» انتخاب شد.چند ماه بعد برای اولین بار با فیلم کوتاه «روی جاده نمناک» بازی جلوی دوربین را تجربه کرد

 

تلویزیون و شهرت

خانم بازیگر در پاییز 1379 با سریال «غریبه» وارد قاب تلویزیون شد و سرانجام سال 1380 با فیلم «شام آخر» تجربه حضور در سینما را نیز بدست آورد.او در رمضان سال 96 با سریال «میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی در کنار علی نصیریان ، گوهر خیراندیش و امیر جعفری به شهرت رسید.

 

هانیه توسلی کیست

عکاسی را دوست دارم اما حالا بخاطر اینکه مد شده همه بازیگران عکاسی می کنند و نمایشگاه می گذارند ترجیح می دهم کارم را رسانه ای نکنم.

 

عاشق گربه ام

از قدیم گربه در خانه ما خیلی مهم بود ، در زیرزمین یک کرسی داشتیم که گربه‌ ها زیرش جمع می‌شدند و زاد و ولد می‌کردند.شیشه زیرزمین ما همیشه شکسته بود و آنها راحت می ‌رفتند و می ‌آمدند ، ما هم به گربه ‌ها غذا می ‌دادیم و زندگی خوبی کنار ما داشتند.من الان هم شش گربه دارم که البته هیچکدام از آنها پرشین کت نیستند و من گربه‌ های خیابانی را نگه می ‌دارم.

 

تنبل معروف کلاس

تا دلتون بخواد در دوران دبیرستان تجدید آورده و تنبل خفن کلاس بودم ، تقلبم تا دلتون بخواد کردم که باحال ترینش 25 صدم را با تعویض ورقه با دوستم به 14/25 رساندم.

 

ازدواج و فرزند

تابحال خواستگاری به آن شکل مرسوم نداشتم که بیایند خانه و چایی بریزم هنوز مجردم.شاید هیچ وقت بچه ای به دنیا نیاورم ، بچه داشتن کار بسیار سخت و پر مسئولیتی است اصلا نمی ‌توانم بفهمم چه‌ جوری آدم ‌ها اینقدر ر راحت بچه ‌دار می ‌شوند.مخصوصا آدم هایی که می ‌دانند مشکلات مالی دارند ولی باز بچه‌ دار می ‌شوند.

 

سرپرستی یک دختر 

سرپرستی از راه دور یک دختر بچه اردبیلی را برعهده دارم ، رابطه ما از طریق سیستم بنیاد کودک می باشد و آنها هر شش ماه نیازهای اصلی بچه را برایم م فرستند.خودم هم تلفنی با بچه صحبت می کنم و برخی مناسبت های مثل تولدش در آذر ماه و روزهای عید خیلی برایم اهمیت دارد.

 

بازیگر مورد علاقم

ما بازیگران خانم توانمند زیادی در سینما داریم که خودم طرفدار بازی بعضی از آنها هستم ، مثلا بازیگر مورد علاقه من خانم لیلا حاتمی است

 

افتخارات

هانیه توسلی چند سال پیش به خاطر بازی در «فیلم شام» آخر تندیس بهترین بازیگر هفتمین جشن خانه سینما را دریافت کرد

او سال 1391 هم برای بازی در فیلم «دهلیز» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول را از آن خود کرد

 

 

تجاوز به مدت 4 سال

 

هانیه توسط چندی پیش به کمپین Me Too «من هم» پیوست.این کمپین بتازگی در میان بانوان راه افتاده و افرادی که یک روز مورد تجاوز و تعرض جنسی آقایان قرار گرفتند با زدن این هشتگ به این پویش می پیوندند.او با انتشار عکس هایی از 21 ، 22 ، 23 و 24 سالگی با متن احساسی زیر از سختی های آن دوران یاد کرد !

 

تمام روز را در آئینه گریه میکردم

بهار پنجره‌ ام را

به وهم سبز درختان سپرده بود

تنم به پیلهٔ تنهائیم نمیگنجید

و بوی تاج کاغذیم

فضای آن قلمرو بی آفتاب را

آلوده کرده بود

نمیتوانستم، دیگر نمی‌ توانستم

تمام روز نگاه من

به چشمهای زندگیم خیره گشته بود

به آن دو چشم مضطرب ترسان

که از نگاه ثابت من می‌ گریختند

و چون دروغگویان

به انزوای بی‌ خطر پناه میآورند

کدام قلّه کدام اوج؟

مگر تمامی این راههای پیچاپیچ

در آن دهان سرد مکنده

به نقطۀ تلاقی و پایان نمیرسند؟

به من چه دادید، ای واژه‌ های ساده فریب

و ای ریاضت اندام ها و خواهش‌ ها؟

اگر گلی به گیسوی خود می‌ زدم

از این تقلب، از این تاج کاغذین

که بر فراز سرم بو گرفته است ، فریبنده‌ تر نبود؟

رها شده، رها شده، چون لاشه‌ ای بر آب

به سوی سهمناک‌ ترین صخره پیش می‌ رفتم

به سوی ژرف‌ ترین غارهای دریائی

و گوشت خوارترین ماهیان

و مهره‌ های نازک پشتم

از حس مرگ تیر کشیدند

نمی‌ توانستم دیگر نمیتوانستم

صدای پایم از انکار راه بر میخاست

و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود

و آن بهار، و آن وهم سبز رنگ

که بر دریچه گذر داشت، با دلم می‌گفت

نگاه کن

تو هیچگاه پیش نرفتی

«تو فرو رفتی»

چرا این روزها پرت شدم به بیست سال پیش ، چرا اینقدر درد دارم در قفسه ی سینه ام؟

 

آیا این خبر مفید بود؟
جهت مشاهده نظرات دیگران اینجا کلیک کنید
copied

آنچه دیگران میخوانند :
    روی خط رسانه